آیه 40 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی

إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ

[15–40] (مشاهده آیه در سوره)


<<39 آیه 40 سوره حجر 41>>
سوره :سوره حجر (15)
جزء :14
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

به جز بندگان پاک و برگزیده تو را.

مگر [آن] بندگانت را که خالص شدگانِ [از هر نوع آلودگی ظاهری و باطنی] اند.

مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.»

مگر آنها كه بندگان با اخلاص تو باشند.

مگر بندگان مخلصت را.»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

except Your dedicated servants among them.’

Except Thy servants from among them, the devoted ones.

Save such of them as are Thy perfectly devoted slaves.

"Except Thy servants among them, sincere and purified (by Thy Grace)."

معانی کلمات آیه

المخلصين: (به صيغه مفعول): خالص شده ‏ها ، مخصوص شدگان به خدا از لحاظ ايمان و اطاعت.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «39»

(ابليس) گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين (بدى‌ها را) برايشان مى‌آرايم و همه را فريب خواهم داد.

إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ «40»

مگر بندگان اخلاص‌مند (و برگزيده تو را) از ميان آنان.

جلد 4 - صفحه 460

نکته ها

خداوند كسى را گمراه نمى‌كند، ليكن اگر كسى با اراده خود راه انحراف را برگزيند، خدا او را به حال خود رها مى‌سازد و اين رهاكردن بزرگترين كيفر و قهر الهى است. ابليس نيز چون بااراده خود تكبر ولجاجت كرد، خداوند او را به حال خود رها كرد ومراد از جمله‌ «أَغْوَيْتَنِي» نيز همين معناست؛ يعنى اكنون كه بخاطر لجاجتم مرا از مَدار لطف خود خارج كردى وبه حال خودم واگذاردى من چنين و چنان خواهم كرد.

ابليس مى‌داند كه گروهى از مردم، از برگزيدگان الهى خواهند بود، (يعنى او نبوّت و امامت را نيز پذيرفته است همان گونه كه از «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي» معلوم مى‌شود، خدا را پذيرفته است و از دعايش كه مرا تا قيامت مهلت بده، روشن مى‌شود معاد را نيز قبول داشته است.

بنابراين، ابليس اصول عقائدش درست بود، ليكن عيب او تكبّر ونداشتن روحيّه‌ى تسليم و عبوديّت بود. پس علم و ايمان به تنهايى كافى نيست، عمل وتسليم وعبوديّت لازم است.

پیام ها

1- ابليس و ابليس صفتان عيب خود را به خدا نسبت مى‌دهند. «أَغْوَيْتَنِي»

2- ابزار انحراف شيطان، زيبا جلوه دادن زشتى‌هاست. «لَأُزَيِّنَنَّ»

3- پاكان و مخلصان از دام شيطان درامانند. «الْمُخْلَصِينَ» (البتّه اخلاص داشتن كافى نيست، عنايت خداوند لازم است. زيرا «مخلص» به معناى برگزيده الهى است)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)

بعد از آن استثنا نمايد از جمله ايشان، و گفت:

إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ‌: مگر بندگان تو از اولاد آدم كه خالص شدگانند، يعنى ايشان برگزيده به توفيق و هدايت و نگاه داشته به لطف و عصمت، چون به لوازم بندگى قيام و اقدام نمودند. (بصريان به كسر «ل» قرائت نموده‌اند).

تبصره: اخلاص، مقامى است رفيع، بلكه اكسير اعظم باشد، هر كه توفيق وصول به آن را يافت، به مرتبه عظمى فايز، و اعمالش مقبول گرديد؛ و از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مروى است كه: هيچ بنده خالص نگردانيد ايمان خود را براى خدا چهل روز، مگر اينكه خدا زهد در دنيا به او كرامت فرمود و او را بينا گردانيد و زبان او را به حكمت گويا ساخت. «1» و عظمت اين صفت اينجا تحقّق يابد كه شيطان لعين به آن قوت و شدت در اضلال بندگان اعتراف نموده به عدم سلطه بر بندگان مخلصين به صريح آيه شريفه‌ (إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ).

از جمله شواهد آن حكايتى است از اسرائيليات وارد شده‌ «2»: درختى بود جمعى او را مى‌پرستيدند، و عابدى در بنى اسرائيل مطلع، و غيرت ايمانى او

«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 16، حديث 6.

«2» المستطرف، جلد 2، صفحه 154.

جلد 7 - صفحه 110

را بر اين داشت كه تيشه برداشته روانه شد براى قطع درخت. شيطان به صورت مردى هويدا، گفت: كجا مى‌روى، گفت: درختى است جمعى او را مى‌پرستند، مى‌روم تا او را قطع كنم. گفت: تو را با اين چكار، گفتگو ميان ايشان، تا به حدى كه دست به گريبان هم زدند، عابد شيطان را به زمين افكند. چون شيطان خود را عاجز ديد، گفت: معلوم است تو اين عمل را به جهت ثواب مى‌كنى و من براى تو عملى قرار دهم كه ثواب آن بيشتر باشد.

هر روز فلان مبلغ زير سجاده تو مى‌گذارم، آن را به فقرا بده، عابد فريب خورده، مدتى بر اين منوال مى‌گذاشت تا اينكه شيطان وظيفه او را قطع نمود، عابد كه آن را نيافت، تيشه را برداشته، روانه شد براى قطع درخت. شيطان سر راه گرفت، و مجادله پيش آمد، اين مرتبه شيطان غالب، او را به زمين زد، عابد متحير، پرسيد: چگونه اين دفعه غالب آمدى، گفت: بواسطه آنكه در ابتدا نيت تو خالص، و به جهت خدا قصد قطع درخت نمودى، لكن اين دفعه به سبب آلودگى طمع به قطع آن مى‌روى، و نيت تو خالص نيست، لذا من بر تو غالب شدم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)

قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)

ترجمه‌

گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند

گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى‌

تا روز وقت دانسته شده‌

گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى‌

جلد 3 صفحه 253

ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى‌

مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند

گفت اين راهى است بر من راست‌

همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان‌

و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى‌

مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پاره‌اى قسمت شده.

تفسير

ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفته‌اند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نموده‌اند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفته‌اند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه‌

جلد 3 صفحه 254

ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كرده‌اند كه ظاهرا بى‌وجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمده‌اند و از من بى‌لطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدسته‌اى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نموده‌اند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم‌

جلد 3 صفحه 255

را هفت در است طبقه‌ها دارد هر طبقه‌اى فوق طبقه‌اى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقه‌اى اهلى ذكر كرده‌اند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نموده‌اند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيف‌تر و وقوفش آسان‌تر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانسته‌اند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانسته‌اند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ رَب‌ِّ بِما أَغوَيتَنِي‌ لَأُزَيِّنَن‌َّ لَهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ وَ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ (39) إِلاّ عِبادَك‌َ مِنهُم‌ُ المُخلَصِين‌َ (40)

(‌گفت‌: شيطان‌ پروردگار ‌من‌ بسبب‌ آنكه‌ تو مرا اغوي‌ كردي‌ و فريب‌ دادي‌ ‌من‌ نسبت‌ باولاد آدم‌ زينت‌ ميدهم‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌در‌ زمين‌ و ‌هر‌ آينه‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فريب‌ ميدهم‌ و اغوي‌ ميكنم‌ جميع‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مگر بنده‌گان‌ خالص‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌).

قال‌َ رَب‌ِّ بِما أَغوَيتَنِي‌ يكي‌ ‌از‌ اسباب‌ كفر ابليس‌ همين‌ ‌است‌ ‌که‌ نسبت‌ اغوي‌ بخدا داده‌ خداوند همان‌ امري‌ ‌که‌ بملائكه‌ فرموده‌ بابليس‌ ‌هم‌ فرموده‌ ملائكه‌ اطاعت‌ كردند سعادت‌ پيدا كردند شيطان‌ مخالفت‌ كرد غاوي‌ شد سبب‌ غوايتش‌ كبر و عجب‌ و حسد و عداوت‌ و خباثت‌ ‌او‌ شد نه‌ أمر الهي‌ بلي‌ بنا ‌بر‌ مذهب‌ جبريه‌ ‌که‌ افعال‌ عباد ‌را‌ ‌هم‌ نسبت‌ بخدا ميدهند ترك‌ سجده‌ شيطان‌ ‌را‌ ‌هم‌ ‌خدا‌ نگذارد سجده‌ كند ‌پس‌ شيطان‌ ‌از‌ جبريه‌ ‌بود‌ لَأُزَيِّنَن‌َّ لَهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ كفر و شرك‌ و كليه‌ معاصي‌ ‌را‌ بنظر ‌آنها‌ جلوه‌ ميدهم‌ و زينت‌ ميدهم‌ ‌که‌ خوب‌ پندارند ‌در‌ مقابل‌ ايمان‌ و اطاعت‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ زشت‌ و قبيح‌ ميشمارند، چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ باصحاب‌ فرمود: ميآيد زماني‌ ‌که‌ ترك‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر ميكنند سلمان‌ تعجب‌ كرد فرمود: بدتر ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ ميشود ‌که‌ امر بمنكر ميكنند و نهي‌ ‌از‌ معروف‌ تعجبش‌ بيشتر شد فرمود: بدتر ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ ميشود ‌که‌ منكر ‌در‌ نظر ‌آنها‌ معروف‌ ميشود و معروف‌ منكر ميگردد و امروز ‌ما بعين‌ مشاهده‌ ميكنيم‌ ‌که‌ بمعاصي‌ مثل‌ ساز و آواز و بي‌ حجابي‌ و ظلم‌ افتخار

جلد 12 - صفحه 39

ميكنند و خوب‌ ميپندارند و عبادت‌ مثل‌ نماز و روزه‌ و حج‌ و ‌غير‌ اينها ‌را‌ پست‌ و بد ميشمارند ‌او‌ مد ‌است‌ و ‌اينکه‌ دمده‌ مخصوصا زخارف‌ دنيوي‌ و هواهاي‌ نفساني‌ ‌را‌ وَ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ بهر درجه‌ ‌که‌ برايم‌ ميسور ‌باشد‌ و خداوند ميفرمايد:

وَ لَقَد صَدَّق‌َ عَلَيهِم‌ إِبلِيس‌ُ ظَنَّه‌ُ فَاتَّبَعُوه‌ُ إِلّا فَرِيقاً مِن‌َ المُؤمِنِين‌َ سبأ ‌آيه‌ 19.

اغواي‌ شيطان‌ وسوسه‌ ‌است‌ ‌که‌ خيال‌ سويي‌ ‌که‌ اولين‌ مقدمه‌ فعل‌ ‌است‌ همان‌ وسوسه‌ شيطان‌ ‌است‌، چنانچه‌ خيال‌ خوب‌ الهام‌ ملك‌ ‌است‌.

إِلّا عِبادَك‌َ مِنهُم‌ُ المُخلَصِين‌َ چون‌ بنده‌ صالح‌ ‌خدا‌ متخلّق‌ باخلاق‌ حميده‌ ‌است‌ درهاي‌ ملائكه‌ بقلب‌ ‌او‌ باز ‌است‌ و إلهامات‌ ملكي‌ دائما باو ميشود و چون‌ منزه‌ ‌از‌ صفات‌ خبيثه‌ ‌است‌ درهاي‌ إبليس‌ بقلب‌ ‌او‌ بسته‌ و خيال‌ سويي‌ ‌در‌ قلب‌ ‌او‌ راه‌ ندارد ‌هر‌ چه‌ صفات‌ خبيثه‌ بيشتر ‌باشد‌ راه‌ شيطان‌ بازتر ‌است‌ و خيالات‌ سوء زيادتر و بالعكس‌ ‌هر‌ چه‌ صفات‌ حميده‌ بيشتر راه‌ ملائكه‌ بازتر و خيالات‌ حسنه‌ و الهامات‌ ملكي‌ زيادتر و مجرد خيال‌ تأثير ندارد دنيا ‌هم‌ جلوه‌ ميكند و هواي‌ نفس‌ امّاره‌ ‌هم‌ طلب‌ ميكند انسان‌ ‌را‌ بفعل‌ سوء، چنانچه‌ ايمان‌ و فيوضات‌ اخروي‌ و نفس‌ مطمئنه‌ ‌هم‌ طلب‌ ميكند انسان‌ ‌را‌ باعمال‌ صالحه‌ بتوفيق‌ الهي‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 40)- اما او به خوبی می‌دانست که وسوسه‌هایش در دل «بندگان مخلص خدا» هرگز اثر نخواهد گذاشت، لذا بلافاصله برای سخن خود استثنایی قائل شد و گفت: «مگر آن بندگان خالص شده تو» که به مرحله عالی ایمان و عمل

ج2، ص533

پس از تعلیم و تربیت و مجاهده با نفس رسیده باشند (إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع